ای نو بهار عاشقان داری خبر از یار ما؟
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریاد رس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی؟ کجا؟
ای فتنهِ روم و حبش حیران شدم کین بوی خوش
پیراهن یوسف بود یا خود روان مصطفی؟
ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
بر سینها سیناستی بر جانهایی جان فزا
ای قیل و ای قال تو خوش و ای جمله اشکال تو خوش
ماه تو خوش سال تو خوش ای سال و مه چاکر ترا
«مولانا جلال الدین محمد بلخی»
....
یا حق